آسیب شناسی سازمانی(organizational pathology)
بخش دوم : معرفی آسیب شناسی سازمانی
در بخش اول دیدیم که میتوان برای قرائت سازمان از استعاره ی « سازمان به مثابه یک ارگانیسم:یک موجود زنده» استفاده کرد.
اکنون با هم میبینیم که این نوع نگرش به سازمان، راهکاری مفید برای معرفی آسیب شناسی سازمانی می باشد.
واژه patho یا آسیب، از حوزه علم پزشکی و زیست شناسی اقتباس شده و وارد مطالعات سازمانی گردیده است و به معنی هر نوع انحراف از وضعیت سالم می باشد( فرهنگ وبستر، واژه ی پاتولوژی pathology را مطالعه و بررسی ماهیت اصلی امراض جهت شناخت علل آن بیان داشته است) . از آنجا که هر نوع بیماری، تغییراتی در ساختار و کارکرد نسوج و بافت های بدن وجود میآورد، لذا «آسیب شناسی یا پاتولوژی» با تشخیص و ردیابی و تفسیر این تغییرات، ماهیت اصلی بیماری را مشخص کرده و سعی می نماید تا علل و عواملی که منجر به آن شده است، را معلوم نماید تا شرایط پیشگیری و درمان آن فراهم آید. برای روشن کردن کاربرد و حدود این مفهوم در فرهنگ سازمان و دانش مدیریت، بیان ویژگی های اصلی آن و تحلیلی تطبیقی میان حوزههای پزشکی و مدیریت الزامی بنظر میرسد. مدت زمان زیادی نیست که این مفهوم از پزشکی اقتباس و در نوشتار ها و تحقیقات مدیریتی به کار برده می شود. از زمانی که توجه محققین و تئوری پردازان سازمان به «سوء عملکردها/ malfunctions» و «عملکرد های نابجا /dysfunctions» در سازمان معطوف گردید ، مطالعه و بررسی آسیب های سازمانی اهمیت چشمگیری پیدا نمود.
ویژگی های اساسی در شناخت آسیب های سازمانی
سرچشمه و منشا عوامل ایجاد کننده آسیب
در موجودات زنده معمولاً عوامل آسیب زا، از محیط خارج به داخل بدن آنها وارد گردیده و در ساختار درونی و فرآیندهای داخلی بدن آنها، ایجاد بی نظمی و اختلال می کند. یعنی اساساً عوامل و علل آسیبزا، بیرونی میباشند. (مانند ابتلای ارگانیسم به میکروب یا ویروس). این در حالیست که آسیب های سازمانی به غیر از موارد خاص و استثنایی، عمدتاً ریشه و منشأ درون سازمانی داشته و ناشی از سوء عملکردها و یا عملکردهای نابجای دستگاهها و خورده نظام های سازمان( subsystems) می باشند.
به عبارت بهتر، آسیب های سازمانی عمدتاً «درون زا» میباشند.
پس در گامهای اولیه یک جستجوی علمی در آسیب شناسی سازمانی باید سراغ بخشها و خورده نظام هایی از سازمان رفت که کانون و سرمنشأ آسیب های اصلی سازمان می باشند. آسیب های سازمانی هرگز از خلاء نمیروند، بنابر این بهترین جا برای مطالعه و بررسی آسیب، در «داخل سازمان» ، و در بخشهایی از آن است که علائم آسیب ظاهر و نمودار گشته است. البته در جستجوی علل و عوامل این آسیبها گاها خواهیم دید که آنها ریشه و سرمنشأ بیرونی یعنی محیطی نیز دارند ولی این امر استثنایی است و بندرت پیش می آید و اگر ساختارها و فرآیندهای داخلی سازمان طوری طراحی، تنظیم و هدایت شوند که تاثیرات سو و آسیب زای عوامل خارجی را به حداقل برسانند، آسیب خارجی وجود نخواهد داشت. علت اینکه در ارگانیسم ها و سیستمهای زنده و طبیعی هیچ وقت میکروب و یا ویروسی درون بافتها و یاخته های خود ارگانیزم ساخته نمیشوند، بلکه از بیرون به آنها منتقل میشوند در این است که آن ساختارها و محتوای درونی آنها در نوع خود کامل و دقیق طراحی شده و روابط آنها با زمینه یا محیط، کاملا متناسب و حساب شده است. و همین آگاهی، لزوم طراحی دقیق ساختارها و فرآیندهای سازمان ها را ایجاب میکند. از آنجا که سازمانها، سیستم های طراحی شده به دست بشر می باشند و هنوز در بستر تکاملی خود بسر میبرند، بنابراین آسیب های سازمانی در وهله نخست بیشتر ناشی از عملکرد عناصر و ارکان داخلی تشکیل دهنده آنها میباشند.
بنابراین پژوهشگر متخصص «آسیب شناسی سازمانی» ، ابتدا باید با ترسیم محیط های ویژه و عمومی، مرزهای داخل و خارج سیستم مورد بررسی و پژوهش خود را مشخص نماید و ابتدا در محیط «داخلی سازمان» به دنبال تشخیص کانون های آسیب زا باشد و به شناسایی علائم و نشانه های آسیب بپردازد.
آسیب های سازمانی در شرایط و اقتضائات گوناگون و به اشکال مختلف ظاهر می شوند و لذا شناخت و تجزیه و تحلیل آنها کاری بس دشوار است و بدون فرآیندهای پژوهشی دقیق و داشتن یک چهارچوب نظری و تئوریک موثر، ممکن نخواهد بود. به عبارت بهتر، آسیبشناس سازمان ، نیاز به داشتن تئوری ها و بکارگیری متدولوژی های مناسب جهت تشخیص و تجزیه و تحلیل آسیبها دارد.