گفتگو با خانم دکتر پیری متخصص روانشناسی صنعتی و سازمانی درباره ی آسیب شناسی سازمانها(بخش پنجم)
سوال پنجم: بی توجهی سازمان ها به این آسیب ها چه عواقب و هزینه هایی را برای آنها در پی خواهد داشت؟
مهمترین پیامد آن، بی اعتمادی کارکنان نسبت به مدیران و از دست رفتن اطمینان آنها به مهارت ها و تخصص های مدیریت است. از دیگر پیامدها میتوان به دلزدگی از کار، سوء رفتارهای شغلی و تقلب در کار، دور زدن تکالیف کاری ، تنبلی اجتماعی در محیط کار، و به خوبی اجرا نشدن نقش های سازمانی؛ اشاره کرد. وقتی آسیب ها سطحی هستند، اگر مورد بی توجهی قرار بگیرند یعنی اگر کارکنان سازمان ببینند گزینش ها درست نیستند، اطلاعات درست به آنها داده نمیشود، اعتمادی بین آنها وجود ندارد، دلسوزیهای آن ها برای انجام بهتر کارها را کسی نمی بیند، بازخورد مثبتی از مدیریت دریافت نمی کنند؛ همه اینها اگر درمان نشود منجر به این خواهد شد که سازمان کلاً متوقف میشود و نمیتواند رشد کند. در واقع هر چقدر یک سازمان به این نکته طلایی رسیده باشد که بایستی مدام روحیه افرادش، تخصص افرادش، روند کارها و توانمندی های افرادش را ارزیابی کند و مدام برای رشد آنها قدم بردارد،این امر باعث میشود که آسیبهای ابتدایی در سازمان برطرف شوند و کمتر شکل بگیرند ، و همچنین آسیب های ابتدایی به سطح جدی و خطرناک نرسند. در نتیجه این رویکردها، رشد سازمان به وجود می آید. ولی اگر این توجه وجود نداشته باشد سازمان مطمئناً باید هزینههای زیادی را پرداخت کند. کمترین هزینه اش این است که کار یکنواخت میشود و افراد به جبران یکنواختی، به جبران مورد توجه قرار نگرفتن، به بروز رفتارهای انحرافی در سازمان روی می آورند، رفتارهایی نظیر خرابکاری در محیط کار، آسیب زدن به منابع مالی و منابع مادی و آسیب رساندن و مختل کردن روند کارها. این باعث می شود که سازمان جهت جلوگیری از این رفتارها و به جبران این بی توجهی (چون نتوانسته است آن احترامی که افراد میخواستند را به ایشان بدهد و نیز چون نتوانسته به آنها بازخورد مناسب ارائه دهد) ، روز به روز مجبور شود از نظر مالی به افراد باج بدهد، و این باعث میشود که مدام هزینه کند. لذا دچار ضرر و زیان میگردد و رشد سازمان متوقف خواهد شد.
بخش ششم گفتگو با متخصص روانشناسی صنعتی و سازمانی درباره ی آسیب شناسی سازمانها را اینجا بخوانید.